عطر حضور
بسم رب المهدی نیمه ی شعبان مبارک خیلی ها رفتن و حسین شدن خیلی ها موندنشون زینبی بود .... حالا من موندم این وسط چه کاره ام؟ من چی کار کردم؟؟ نقش من توی نمایش نامه ی زندگی چیه؟ حسین؟ زینب؟ عباس؟ سجاد؟ نه! من هیج کدومه اینا نمی تونم باشم، پس تکلیف من چیه؟ منی که یه عمر از خوان رحمت الهی خوردم و آخرشم دو قورت و نیمم باقیه و ادعای بندگیم می شه!!! این طوری نیگاه نکنید لطفا! اینا قصه نیست، اینا حکایت بندگی ما آدمای آخرالزمونه! شما رو خدا دعای فرج یادتون نره! *** مادرم می گوید : روزی از آن طرف آینه ها می آیی.... تو که هستی ، اما ، ابر خودخواهی ما، پرده ی تار گناهان بزرگ و کوچک، بسته چشمان حقیقت بین را، بسته روی مه زیبای تو را بر دل ما تو که هستی هر روز ما ندیدیم تو را......... اگه قافیه و وزنش درست نیست، به خاطر عظمت مولاست و قلم قاصر و ذهن محدود من) اللهم عجل لولیک الفرج یا علی و التماس دعا
By Ashoora.ir & Night Skin